لغات صرمی
سیدمحسن_محسنی اواسط دهه هفتاد شمسی بود. آقای محمد زینلی از اهالی روستای صرم مثل پدرش مش سلطون چوپان گلههای ما بود(پدر و عموهایم). من به ایشان گفتم که از فرزندش بخواهد تا لغات و ضرب المثلهای صرم را ضبط و ثبت کند و در ازای آنها به او جایزه میدهم. بعد از چندی ورقی آورد […]
سیدمحسن_محسنی
اواسط دهه هفتاد شمسی بود. آقای محمد زینلی از اهالی روستای صرم مثل پدرش مش سلطون چوپان گلههای ما بود(پدر و عموهایم). من به ایشان گفتم که از فرزندش بخواهد تا لغات و ضرب المثلهای صرم را ضبط و ثبت کند و در ازای آنها به او جایزه میدهم. بعد از چندی ورقی آورد که نگارنده مبلغی نیز بابت آن به فرزندش پرداختم. آن موقع گویا فرزندش ده ساله بود. الآن شاید حدود سی سال داشته باشد. شنیدهام مش سلطون پدر بزرگش به بیماری سختی مبتلا است. خداوند هرچه زودتر شفای عاجل به ایشان عنایت فرماید.
ما به جهت دیگری هم با این روستا مرتبط بودیم و آن همجواری مرتع ما با این روستا است. حدود هفتاد سال است که مرتع دولتی/ملی کوکون در تصرف ما(با داشتن مجوز) است و در جای خود بیشتر به آن خواهم پرداخت. به لحاظ حفظ حقوق معنوی فرزند محمد آقا که اسمش را الآن یادم نیست عین دست نوشت او را آوردم. جالب توجه این است که او ضمن آوردن لغات، ضرب المثلها، متلها و تصنیفها را ولو کم بیان کرده و آنها را با کشیدن خط از هم متمایز کرده است. ضمن اینکه لغات وارداتی غربی را نیز به لهجه صرمی بیان کرده است. این نشان میدهد که ما چقدر میتوانیم از ظرفیتهای موجود برای گردآوری فرهنگ مردم استفاده کنیم. من میخواستم عنوان «واژه نامه صرمی» را انتخاب کنم، ولی او بر صدر ورقه «لغات صرمی» درج کرده است و نگارنده این سطور نیز به تبعیت از سلیقه وی همان عنوان را گذاشتم. صرفا جهت فارسی – صرمی را معکوس کردم. گفتنی است صرم و خورآباد که نزدیک به هم است همیشه با هم ذکر میشود.
ابس: اسب
اُرسی[؟]: کفش
اشکاف: بوفه
اَلومه: مجسمه
اُو: آب
اوا: قبا
این بر: این طور
این ساختگی: این طور
آتیش[کردن]: روشن کردن
آزار[؟]: مریض
آله: نصف
بادوم بون: در خت بادام
بارش: باران
باری: ماشین سنگین(ده تن،خاور)
بِر: شعر
پلو: برنج
پیت: سطل
پیش بخاری: تاقچه
تُخس: زرنگ
تُو[tow]: گردش
تومون: شلوار
تیلبیزیون: تلویزیون
جاهان: جهان
جَدّه: جاده
جردادن: پاره[کردن]
جلیقزه: [جلیزقه]
جوب: جوی
جوق:جوی
جول پلاس: اساس[درست اثاث] خانه
جوم: کاسه
جیراب: جوراب
جیلیزقه:[جلیزقه]
چارقَت: روسری
چَلته: دامن
چوق: چوب
چوی: چای
چینه: دیوار
حش پلا: آبکش[در قم هِشوِلا می گفتند]
حصار بندی: حیاط
خار[کردن]: شانه کردن
خُفته: گلوبند
دالون: سالن
در بلا[؟]: در حیاط
دویری :بشقاب[در قم دوری گویند ]
دویم: دو
دویی: دایی
دیفار: دیوار
دینا: دنیا
رجه: طناب، بند
رَخت: لباس
رَد: دنبال
رسمون: نخ
روپوس[؟]: مانتو
روفتن: جارو کردن
زیرجومه: بیر جامه
سلمونی: آرایشگاه
سمبَر: سماور
سیله: تشت خمیر
طوله [towel]: طویله
طووِه[تابه/توبه]: ماهی تابه
عسک: عکس
فادنه: فاطمه
قدیفه: حوله
قیل قونی: آسفالت کاری
کُج: کجا
کُنه: [کهنه] دستمال
کیسه: جیب
گیس: مو
لِنگ: پا
لوباس: لیواس
مال: گوسفند
مرتُم: مردم
مستراب: [مستراح]دستشویی
مقمَعه: مقنعه
ملکی: ملکه
منور:
منیره
مو تُل: موتور
مَوال: دستشویی
مورکت: موکت
ناز بالیش: مُتکا
نن مولاخه: مادر بزرگ
نیفه: خشتک[تکه پارچه ای که وسط شلوار می دوزند]
وِرقه[؟]: کاعذ
هُوار: کتک[؟]
یَک: یک
شعر[متل]
اتَل مَتَل توتوله – گاو حسن چه جوره – نه شیر داره نه پسون – شیر شو ببر هندسون- یک زن هندی بسون – اسمش و بذار ام قضی – دور کالاش قرمزی – آچین و واچین – یک پات و ورچین
[تصنیف]
*ماهو لاری و ماهولاری – دلم می خواهد پا درآری – بری پشت میز پول در آری
*دختر نکن پرواز – در مسجد نوساز – وقت زمستونه – کس تو رو نمیسونه – صبر کن هوا گرم شه – پول جوونها جمع شه – دو دسته بر هم شه – اون وقت بکن پرواز
ضرب المثل
*ارّه و اوره شمسعلی کوره
*صحرا پر از خیار[ه] همت میخواهد بیاره
*یک شب هزار شب نمی شه
*انقدر گفتم تا زبونم مو در آورد
*آدم مار گزیده از رسمون سیاه سفید می ترسه
*زن کاری و مرد کاری تا بچله[بچرخد] روزگاری
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0