✅ آمارگرایی یا آمارزدگی

#سیدمحسن_محسنی یکی از دوستان فاضل – که از خانوادۀ شهیدان گرامی هم هست – می‌گفت هر زمان دولتفردی(نه دولت مرد) در مراسم رسمی از عبارات قالبی و کلیشه‌ای استفاده و بیشتر مبادرت به دادن آمار و ارقام می‌کند، مطمئن می‌شوم که چیزی برای عرضه و ارائه ندارد و به اصطلاح دستش خالی است. نگارنده هم […]

#سیدمحسن_محسنی

یکی از دوستان فاضل – که از خانوادۀ شهیدان گرامی هم هست – می‌گفت هر زمان دولتفردی(نه دولت مرد) در مراسم رسمی از عبارات قالبی و کلیشه‌ای استفاده و بیشتر مبادرت به دادن آمار و ارقام می‌کند، مطمئن می‌شوم که چیزی برای عرضه و ارائه ندارد و به اصطلاح دستش خالی است. نگارنده هم که دقیقا نُه رئیس سازمان و مدیرکل را دیده است و با داستان آمار بیگانه نیست به جز دو ترکیب فوق، دو تعبیر «آمار بازی» و «آمارسازی» را ساخته‌ا است.(جدی نگیرید)
حکایتی است که سربازی نافرمانی کرد. فرماندهش برای تنبیه او دستور داد مساحت پادگان را با یک چوب کبریت( به عنوان واحد) اندازه گیری کند و ۴۸ ساعت هم به او فرصت داد. سرباز به جای اجرای دستور به کارهای شخصی‌اش پرداخت. همچنین با سربازان دیگر مشغول تفریح و بازی شد. بعد از اتمام مهلت، فرمانده نتیجه را خواست. سرباز بلافاصله مثلا عدد ۹۵۹۳۵۴۹۵۱ چوب کبریت را به عنوان سرجمع مساحت اعلام کرد. او که با قیافه تعجب آمیز فرمانده روبرو شده بود، گفت قربان اگر قبول ندارید بفرمایید این چوب کبریت خودتان اندازه بگیرید.
حقیقت آن است که در کشورهای جهان سومی که نهاد صلاحیتدار و مستقل به معنای واقعی که بتواند آمارها را بررسی و راست‌آزمایی و تجزیه و تحلیل کند، وجود ندارد. ارائه آمار اگر هم مصرف درون سازمانی داشته باشد – حتی در صورت صحت – برای عموم دیگر جذابیت و مقبولیت و به عبارت دیگر اعتبار برون سازمانی ندارد. واقع آن است که برای ما هم که با جهان سومی ها اندکی فاصله پیدا کرده و دیرزمانی با رگبار اعداد وارقام روبرو بوده‌ایم، دادن آمار دیگر جذاب نیست. به بیان دیگر دوران «آمار درمانی» گذشته است. مردم می‌خواهند واقعیت‌ها وتغییرات رو به بهبود و مثبت را با خون و پوست و چشم وگوش خود بفهمند و احساس کنند؛ «نه در آیینۀ آمار».
اگر مسئولی صرفا اصرار برای دادن آمار و گفتن عبارات قالبی و تکراری داشته باشد، بیش از آن‌که بتواند مدعای خویش را ثابت کند خالی بودن دستش را نمایان کرده است. خاصه در عصر دنیای مجازی که سرفه‌ای نیز بی‌درنگ به آن سوی دنیا ارسال می‌شود.
ما منتظر روزی هستیم که آب و هوا و خاک کشور در بهترین شرایط و شهر قم نیز تَبَعا و طبعا مصداق واقعی نام‌ها و القاب و توصیفاتش باشد و باشندگان قم آب روان و پاکیزه را در رودخانۀ شهرشان(رود گلفشان/اناربار) و بوستان‌های سرسبز و پُرگل و پرندگان نغمه‌سرا و آسمان آبی و خورشید فروزنده و ماه تابان را بدون خاکباد و ریزگَرد و هوای آلوده وسَر و صدا و دود ودَم ببینند و این‌که هوای سالم و پُراکسیژن را در ریه‌های خویش احساس کنند و آن‌که چشم و گوش‌شان آزار نبیند. به امید آن روز و با این آرزو که دیر نباشد که ما را طاقتی نیست دیگر.