✅ ترقی‌های قم و واژه نامه ترق نطنز

#سیدمحسن_محسنی ترقی‌ها tarq-i-ha/ جمعیتی ساکن در قم‌اند که گویا اواخر قاجار یا اوایل پهلوی از روستای ترق در نزدیکی‌های نطنز به قم مهاجرت کردند و بیشتر بلکه تمام‌شان در محلات شاه خراسان و عربستان ساکن بودند. هنوز هم گویا عده‌ای ساکن باشند. مرحوم شهیدزاده در کتاب روزگاری در شورآباد(قم) و هم‌محلۀ گرامی جناب سیدحسن لاجوردی […]

#سیدمحسن_محسنی

ترقی‌ها tarq-i-ha/ جمعیتی ساکن در قم‌اند که گویا اواخر قاجار یا اوایل پهلوی از روستای ترق در نزدیکی‌های نطنز به قم مهاجرت کردند و بیشتر بلکه تمام‌شان در محلات شاه خراسان و عربستان ساکن بودند. هنوز هم گویا عده‌ای ساکن باشند. مرحوم شهیدزاده در کتاب روزگاری در شورآباد(قم) و هم‌محلۀ گرامی جناب سیدحسن لاجوردی در کتاب خواندنی «تاریخچه باغ پنبه » از این طایفه یاد نموده است. بیشتر ترقی‌ها به‌نام خانوادگی جلالیان و جلالی و بیطرفان و گیوه‌چی هستند و شغل اکثر آنها قبلا تخته‌کشی گیوه وقصابی و سلاخی بود و نگارنده با بسیاری از آنها دوست و همکلاس و هم مدرسه‌ای بود. هم‌اکنون این جمعیت در مشاغل مدیریتی و کارشناسی و وکالت در دادگستری و کارخانه سنگ و غیره و بعضا مشاغل قدیم فعالیت دارند. فکر کنم در سال ۱۳۶۸ شمسی بود که با یکی از اقوام سببی ساکن تهران که مشابهت اسمی و شغلی با ترقی‌های قدیم قم را داشت و از اهالی روستای ترق بود به آن روستا رفتیم. دو ترق داریم؛ ترق بالا و ترق پایین. ما به ترق پایین رفتیم. هنوز شیوه سنتی و نحوه تقسیم آب با فنجان وجود داشت. ترق پایین در دره‌ای واقع شده بود که آن هنگام امکان ورود ماشین به آن وجود نداشت. حالا نمی‌دانم وضع چگونه است. به هر حال در چند روزی که آنجا بودیم تعدادی لغت و اصطلاح ترقی را گردآوری کردم. با این دیدگاه که باید همیشه به دنبال پیوستگی و همبستگی با هم باشیم و حضور این عزیزان را غنیمتی برای این امر یعنی پیوستگی قم – نطنز بدانیم و با این یادآوری که تعدای از کهن‌سالان ترقی ساکن در قم هنوز واژه‌های ترقی را از نیاکان‌شان به یاد دارند و چقدر خوب بود که علاقه‌مندی با رجوع به این افراد آنها را جمع‌آوری می‌کرد. این چند واژه را به یاد آن روزها تقدیم می کنم. این نکته هم گفتنی است که در گویش ترقی دنیایی از واژه‌های ناب ایرانی – پارسی وجود دارد. زبانشناسان علاقه‌مند فرصت را از دست ندهند. ضبط و معنای این چند واژه ممکن است خالی از اشکال نباشد. به هر حال می‌توانید سرخط یا دلیل راهی یا علاقه‌مندی شخصی تلقی فرمایید. باز هم در باره ترقی‌های محترم مطلب خواهیم داشت.
اسار essar: حوض آب
اِن en: دهن
انرین enerin: در خت انار
اِنگور: انگور
بخیریم bexirim: بخوریم
برگه barga: در
برگه barga: در
بره bore: بیا
بِشیم: برویم
بواج bevaj: بگو
بویز beviz: برو
بهوسیم bohosim: بخوابیم
پس سی چی[؟]: دم جنبانک
پشت واره posht-vara: به سد بعد از وار گویند
پور pur: پسر
پولگه polga: سوراخ آبرو
تخم کرک toxm-kark: تخم مرغ
تومه tuma: تخمه
توین (tuvinv خفیف تلفظ می‌شود): توت
جنه jene: زن
چذقه cheqaza: چقدر
چِرا: چراغ
چم hem: چشم
چنارین chenar-in: چنار
حاله hala: خاله
حیوون hayvun: گوسفند
خو xow: خواب
خوک xovak: خوش گوشت
دِرست: درست
دِماغ: بینی
دوته dota: دختر
دونده (dundau را با دو نقطه بالای آن ضبط کرده‌ام و با مصوت u متفاوت است): زنبور، در قم به زنبورهای کوچک زرد رنگ donde می‌گویند.
رز raz: باغ
سَد: نردبان
سِلام: سلام
سو so: سیب
شماها: شما
شومال shumal: نسیم خنک
عاینک aynak: عینک
غلاغ qelaq: کلاغ
غلاکاری qela-kari(؟): درختی که خود به خود سبز شود/ بروید(؟)
قاجه qaja: پرنده تیز پر با بال‌های سفید و سیاه
کال: توده‌های سفت شده خاک و شن که از گرگنه سفت‌تر است
کُر: آلت مرد
کل kel: کلید چوبی
کویه (kuyayخفیف تلفظ می‌شود): سگ
که kah: کاه
کیه kiya: خانه
گا: گاو
گرگنه: لایه‌هایی از خاک و شن و سنگ سفت شده زمین
گل تی ین gol-tiyen: جوجه تیغی
گوزون guzun: آبشار
گوه gova:کفش
لو lo: روباه
مار سفنه mar-sofna: نوعی حشره خاکی رنگ
مانی: مادر
مستراب mesterab: مستراح
مسخن masxan: استخر تقسیم آب کشاورزی
مغس meqas: مگس
مله mela: گاو نر
ملی meli: گربه
مو mo: من
موهو moho: نوعی علف
نخو naxo: نخود
نژگ nezg: عدس
وار: سد جلوی آب
وایشت vayesht: وایسا
ورگ varg: گرگ
ولگ valg: برگ
وندر: نوعی علف با گل‌های بنفش
هاما: ما
هانگ haneg: بشین
هل hel: سوراخ
هلگ halg: هلو
هلو helvo: زردآلو
هلوین h elovin:درخت زرد الو
هولدر huldar: آلو
هیار hayar: کارگر
هیوی hivi: بزغاله
یوز yoz: گردو
یوزین yozin: درخت گردو