💢 دو روزنامه نگار قدیمی قم
💢 دو روزنامه نگار قدیمی قم ابوالفضل طهماسبی و احمد رحیمی در سال ۱۳۳۷ ش 🔹 سیدمحسن محسنی مرحوم طهماسبی الحق همچون نام روزنامهاش “استوار” در این حرفه استوار بود. از سال ۱۳۱۴ تا گویا ۱۳۵۲ یا ۱۳۵۳ روزنامهاش پایید. حدود چهل سال. کسانی که دستی در کار دارند میدانند چهل سال روزنامهنگاری در شهری […]
💢 دو روزنامه نگار قدیمی قم
ابوالفضل طهماسبی و احمد رحیمی
در سال ۱۳۳۷ ش
🔹 سیدمحسن محسنی
مرحوم طهماسبی الحق همچون نام روزنامهاش “استوار” در این حرفه استوار بود. از سال ۱۳۱۴ تا گویا ۱۳۵۲ یا ۱۳۵۳ روزنامهاش پایید. حدود چهل سال.
کسانی که دستی در کار دارند میدانند چهل سال روزنامهنگاری در شهری نه چندان بزرگ در آن دوران یعنی چه.
استوار در خصوص پارهای از تحولات قم در این بازه زمانی منبعی یگانه است.
مجموعه این روزنامه به همت استاد دکتر رسول جعفریان در قالب دو سی دی در انتشارات کتابخانه مجلس منتشر شد.
مرحوم احمد رحیمی نیز دست کمی از همکارش نداشت. یادم میآید روزنامهنگاریاش را تا مدتی بعد از انقلاب هم ادامه داد. او مردی بیباک بود. مخالفت او با مرحوم ابوالفضل تولیت و چاقو خوردنش به دست عوامل وی در خاطر کهنسالان قمی از جمله پدر بنده هنوز زنده است.
امروز صبح استاد عبدالله شکری از فعالان سیاسی پیش از انقلاب و از اعضای شاخص حزب زحمتکشان (به رهبری دکتر مظفر بقایی) تلفنی توضیحاتی به شرح زیر با آن بیان شیرین و طنزآلود خود فرمودند:
کسی که با مرحوم تولیت مخالفت داشت، مرحوم ابوالفضل طهماسبی بود. یک بار جلویش سیم برق گذاشتند. یک بار هم از پشت سر با ششپر به سرش زدند. من نوجوان بودم ولی در بیشتر مجامع شرکت میکردم. دو سال هم ساکن منزل طهماسبی بودیم.
برای رفع کدورت، مجلس آشتیکنان در منزل طهماسبی ترتیب دادند، تولیت هم حضور داشت. در مجلس برای پذیرایی میوه گذاشته بودند ولی شیرینی دیده نمیشد. یکی از طهماسبی پرسید مجلس صلح کنان است چرا شیرینی نگذاشتید؟
گفت من با تولیت هیچ دعوایی ندارم. شیرینی هم برای آشتی گذاشته میشود. مخالفت من به دلیل این است که ایشان برای نمایندگی قم در مجلس شایستگی ندارد.
روزنامه استوار هم تا بیماری منجر به فوت طهماسبی در سال ۱۳۵۴ منتشر شد و گویا یکی دوشماره هم فرزندش بعد از فوت پدرش منتشر کرد و دیگر منتشر نشد.
توضیح بنده: این طور به یادم مانده است که مرحوم رحیمی هم به دست عوامل تولیت که قدرت غالب آن موقع قم بود، مضروب و مجروح شد. چندی پیش، کتاب شعری از مرحوم رحیمی در کتابفروشی قدیمی نوین دیدم که در آخر آن شرح زندگیاش را نوشته بود. باید کتاب را سر فرصت دید و اطلاعات بیشتری کسب کرد. مرحوم رحیمی گویا شعر هم میسرود.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0