💢 برخی از آداب و سنن ماه رمضان در قم

تقریبا در همه شهرها و روستاها رسم بر این بود که چند نفر سحرخیز در کوچه‌های هر محله راه می‌رفتند و با مناجات‌خوانی و یا اشعار ی درباره رمضان مردم را بیدار می‌کردند و با صدای بلند می‌گفتند: مؤمنان بر خیزید که سحر شده است. گاهی نیز این کار با طبل و شیپور انجام می‌گرفت. […]

تقریبا در همه شهرها و روستاها رسم بر این بود که چند نفر سحرخیز در کوچه‌های هر محله راه می‌رفتند و با مناجات‌خوانی و یا اشعار ی درباره رمضان مردم را بیدار می‌کردند و با صدای بلند می‌گفتند: مؤمنان بر خیزید که سحر شده است. گاهی نیز این کار با طبل و شیپور انجام می‌گرفت. در محله ما که در صفاییه، کوی بیگدلی، کوچه احمدیان بود و انتهای کوچو به جوب‌شور (جوی‌شور) راه داشت، سه نفر به نام‌های حاج عبدالله پوردانا و آقا محمد محسنی و حاج محمد عبادی‌پور با زدن طبل و شیپور در کوچه‌ها می‌گشتند و مردم را بیدار می‌کردند. البته نیازی نبود همه کوچه‌ها را بروند. یک کوچه را که می‌رفتند کوچه‌های جنبی هم صداها را می‌شنیدند. این کار تا آخر دهه سی ادامه داشت و من بچه بودم و با شنیدن صدای طبل بیدار می‌شدم و خوشحال بودم؛ چون پدر و مادرها بچه‌ها را بیدار نمی‌کردند.

یکی دیگر از روش‌های بیدار کردن مردم از طرف دولت انجام می‌شد. دو عراده توپ جنگی می‌آوردند. این توپ‌ها زمانی در خاکفرج و داخل روخانه و در آخر در میدان آستانه بود. در هنگام افطار دو بار شلیک می‌کردند و مردم می‌فهمیدند که افطار شده است. در سحر هم دو شلیک داشتند. البته با فاصله حدود ده دقیقه. شلیک اول به این معنی بود که اگر کسی خواب مانده‌ بیدار شود و یا اگر درحال خوردن هست زودتر سحری را بخورد. شلیک دوم در سحر یعنی دیگر نباید چیزی خورد. این برنامه نیز تا آخر دهه سی ادامه داشت و علت طبل و شیپور و توپ این بود که مردم ساعت نداشتند. از اوایل دهه چهل بیشتر مردم هم ساعت داشتند و هم رادیو و دیگر نیازی به آن کارها نبود؛ چون شهر کوچک بود و آلودگی صوتی هم نبود و صدای غرش شلیک توپ را همه می‌شنیدند. مردم خیلی دوست داشتند موقع شلیک توپ در میدان آستانه باشند. من در عالم بچگی با خواهش زیاد از پدرم دو بار موفق به دیدن شلیک توپ شدم.
خوشبختانه هنوز در بعضی از روستاها و شهر‌های کوچک سنت زیبای سحرخوانی را حفظ کرده انجام می‌دهند. رمضان بر همگان مبارک باد.

حسین مقیمی
۱۴۰۲/۱۲/۲۷